Friday, May 30, 2008

جهت گیری همسوی خود

به این قضاوت توجه کنید
من این طور می خواهم پس این طور هم درست است
ادعای من درست است ، برای اینکه من دوست دارم این طور باشد
غالبا استدلال ما ، معنی در بالا آمده را ، می دهد
و این قضاوت با محوریت من، اعلام می شود که درست هست و بایستی توسط شما هم پذیرفته شود. ولی شما هم با این نوع استدلال نمی توانی با من به تفاهم برسی.
روش غلط حقیقت را پنهان و حصول تفاهم را مشکل می کند

Wednesday, May 28, 2008

من دوست دارم روی زمین محکم قدم بزنم ولی


من دوست دارم روی زمین محکم قدم بزنم ولی



غالبا زمین زیر پا یمان محکم است ؛ در عین حال باید توجه داشت که این زمین صاف و هموار نیز باشد . دارای چاله و چوله نباشد ، هنگامی که راه می رویم پایمان روی پوست موزی ، خربزه ای ، چیزی نرود ؛ گاهی وقتها ، بنا به نیاز زندگی ، در محیط های لیز و لغزنده مثلا یخ بسته قرار می گیریم ( در زمستان و در جایی که برف باریده ) باید کفش مناسب عاج دار پوشید و با احتیاط قدم برداشت . در هر حال شاید زمانی برسد که هیچ کاری نتوان کرد ؛ مثلا زیر پایمان یک دفعه خالی شود و یا یک زلزله مهیب رخ دهد در این مواقع واقعا زیر پایمان سست و لرزان می شود با اینکه در این مواقع نیز علمای صاحب نظر( که همیشه توصیه ای در انبان ذهنشان دارند ) مواردی را گوشزد می کنند ؛ خلاصه دنیا هر طور که باشد ؛ به نظر می رسد ما مسئولیت قابل توجهی در باره اینکه آیا زیر پایمان سست است یا نه ؛ داریم و اینکه صحیح راه برویم و صدمه ای نبینیم به انتخاب های خودمان بستگی دارد ؛ این نظر علمای صاحب نظر است و اگر شما زمین می خورید مشکل خودتان است و بس.
البته بعضی ها هستند که واقعا زحمت کشیده اند ؛ آنها حتی روی بند هم راه می روند ؛ بعضی ها هم موقع راه رفتن می توانند حرکات آکرباتیک انجام دهند . بعضی ها هم برای راه رفتن از وسائل کمکی بهره می گیرند ؛ مثل عصا و ویلچر و حتی پای مصنوعی . که همه ی این موارد قابل توجه است ؛ بعضی ها هم مثل من سر جایشان می نشینند و در خیالشان همه جا می روند ؛ عجب قدرت مانوری هم دارند ؛ چقدر هم صفا می کنند ؛ اینها زمین هم نمی خورند چون روی صندلی راحتی لم داده اند و تخمه آفتابگردان می خورند و پوستش را هم در هوا تف می کنند و ... ؛ اگر هم زمین بخورند ، توی خیالشان راحت بر می خیزند . خوب این راه رفتن ، چون یک مقدار پنهانی است دیگران هم نمی بینند . ولی خوب می توان تصور کرد که بعضی موجودات خیالی هم می بینند ، ببینید ؛ همه جور می شود راه رفت و در هر زمانی و در هر فضایی . آدم با راه رفتن زنده است و بس . حق راه رفتن آزادانه را حتی المقدور از انسانها نگیریم ! والسلام

Tuesday, May 27, 2008

مهیای رفتن


چو مردی مردی - باز آمدنی نیست تو را

اکنون که پیر شده ای
چهارستون بدنت به لرزه اوفتاده و به ضعف و سستی و مرگ نزدیک می شوی
از دلبستگی ها بکاه ، خود را رها کن . واقعا رها از مال و جان (!) و در همدلی با دیگران گذران عمر نما . دلبستگی های پوچ به امور حقیر ، دل کندن را سخت می کند ؛ منصف باش و خود مرکز بینی را کم رنگ تر کن ؛ خود بر حق بینی ات را که برای گذران زندگی ، تا زمان پیری ، نیاز داشته ای ؛ کمتر کن ؛ نسبی کن ؛ به دیگری حق بده چون : تو میمیری وآنها می ما نند و آنها به این بر حق بودن ، برای ادامه ی زندگی ، نیاز دارند . در پیری ، شاید بهتر باشد فردیت ها سخت نباشد چون نیاز به توفیق کاهش می یابد . شاید بهتر باشد انعطاف و وارستگی پیشه گردد. گویا مهیا و آماده ی تمام شدن می شوی . حتی مرگ نیز بایستی توسط اراده ی آزاد ، مورد پذیرش واقع شود ؛ روان بایستی آماده ی روبرو شدن با وضعیتی گردد ، که خود را نتواند پی گیرد . شخصیت پیر دگرگونه می شود ؛ محتاط ، نا مطمئن ، امور را گذرا بین ، واقعیت ها را با همه ی جنبه هایش دیدن ، فارغ از خوب و بد کردن ، کثیر و بی همتا ، تنها و بی همدم و جفت ، با پذیرایی بالا ، همه چیز را راحت کنا ر هم قرار می دهی و معتقدی همه چیز خوب است آنها می توانند با هم باشند

تو با یستی مثل این طبیعتی باشی که به آن باز می گردی با قلبی وسیع که همه چیز را با هم در خود جای داده و حال همه چیز در رابطه با تو و برایت به پایان می رسد همه را نوازش کن همه را با تمام وجود در آغوش بگیر و برو به نقطه ای که بی باز گشت است و از نظر روانی بعدی ندارد

Friday, May 23, 2008

درس اخلاقي که يک فضانورد آمريکايي گرفت


اين عکسي است که فضاپيماي «وويجر» از زمين گرفته است. عکسي که زمين را در فضاي بيکران نشان مي‌دهد. «کارل ساگان» فضانورد آمريکايي کتابي با همين عنوان نوشته است.در قسمتي از اين کتاب مي‌خوانيم

دوباره به اين نقطه نگاه کنيد. همين جاست. خانه اينجاست. ما اينجاييم. تمام کساني که دوستشان داريد، تمام کساني که مي‌شناسيد، تمام کساني که تا به حال چيزي در موردشان شنيده‌ايد، تمام کساني که وجود داشته‌اند، زندگي‌شان را در اينجا سپري کرده‌اند. برآيند تمام خوشي‌ها و رنج‌هاي ما در همين نقطه جمع

شده است

هزاران مذهب، ايدئولوژي و دکترين اقتصادي که آفرينندگانشان از صحت آنها کاملا مطمئن بوده‌اند، تمامي شکارچيان و صيادان، تمامي قهرمانان و بزدلان، تمامي آفرينندگان و ويران‌کنندگان تمدن، تمامي پادشاهان و رعايا، تمامي زوج‌هاي عاشق، تمامي پدران و مادران، کودکان اميدوار، مخترعان و مکتشفان، تمامي معلمان اخلاق، تمامي سياستمداران فاسد، تمامي «ابرستاره‌ها» تمامي رهبران کبير، تمامي قديسان و گناهکاران در تاريخ‌ گونه ما آنجا زيسته‌اند؛ در اين ذره غبار که در فضاي بيکران در مقابل اشعه خورشيد شناور است. زمين ذره‌اي خرد در برابر عظمت جهان است. به رودهاي خون که توسط امپراتوران و ژنرال‌ها بر زمين جاري شده، البته با عظمت و فاتحانه بينديشيد. اين خونريزان، اربابان لحظاتي از قسمت کوچکي از اين نقطه بوده‌اند. به بي‌رحمي‌هاي بي‌پاياني که ساکنان گوشه‌اي از اين نقطه، توسط ساکنان گوشه ديگر (که از اين فاصله نمي‌توان آنها را از هم بازشناخت) متحمل شده‌اند. بينديشيد چقدر اينان به کشتن يکديگر مشتاقند، چقدر با حرارت از يکديگر متنفرند. تمامي شکوه و جلال ما، تمامي حس خودمهم‌بيني بي‌پايان ما، توهم اين‌که ما داراي موقعيت ممتاز در پهنه گيتي هستيم، به واسطه اين عکس به چالش کشيده مي‌شود. سياره ما لکه‌اي گم‌شده در تاريکي کهکشان‌هاست. در اين تيرگي عظمت بي‌پايان هيچ نشانه‌اي از اين‌که کمکي از جايي مي‌رسد تا ما را از شر خودمان در امان نگاه دارد، ديده نمي‌شود.زمين تنها جاي شناخته شده است که قابليت زيست دارد. هيچ جايي نيست؛ حداقل در آينده نزديک که گونه بشر بتواند مهاجرت کند. مشاهدات، بله؛ استقرار، هنوز نه. خوشتان بيايد يا نه، زمين تنها جايي است که مي‌توانيم روي پايمان بايستيم. گفته شده که فضانوردي تجربه‌اي است شخصيت‌ساز که فرد را فروتن مي‌سازد. شايد هيچ تصويري بهتر از اين، غرور ابلهانه و نابخردانه نوع بشر را در دنياي کوچکش به نمايش نگذارد. براي من اين تصوير تأکيدي است بر مسئوليت ما در جهت برخورد مهربانانه‌تر با يکديگر و سعي در گرامي‌داشتن و حفظ کردن اين نقطه آبي کمرگ؛ تنها خانه‌اي که تاکنون شناخته‌ايم.

Thursday, May 22, 2008

رکسانای بابا یک ساله شد



از اینکه مردم تو را

آنگونه که هستی

بشناسند

مهراس
بلکه شادمانی پیشه کن

نتیجه ی خود سازیت را

به ایشان عرضه کرده ای

کریم - غلامی

Thursday, May 15, 2008

از خودت بگو

خوب یه سری کمبود ها هست که اگه نبود بهتر بود
فعلا بی خیال فردا ، امروز را سر می کنم البته به فکر آینده هم گاه گاهی می رم ... تا ببینم چطو ر می شه.
سر کار می رم با دوستان از همه جا حرف می زنیم بچه ها درس می خونن بازی می کنن و بزرگ می شن رکسانا هم تازه راه افتاده 6 روز دیگه یک سالش می شه تمرین راه رفتن می کنه . دارم دنیایی که توش زندگی می کنم رو درک می کنم . زندگی چیه؟ دنیا چطوره؟ عمر چطور طی می شه؟ من چطور هر لحظه ساخته می شه؟ امور چطور اتفاق می افتن ؟ و از این حرفا .
دنیای من مثل خودم سیاله. اون منو در برمیگیره و من در هر لحظه شیرجه میزنم توش. توش شناورم . مثل پرواز آزاد یه کایت سوار که خودشو سپرده به جریانات هوا . البته کمی کنترل و هدایت هم لازمه ، ولی بیشتر حفظ تعادله . به نظر میاد بیشتر امور لااقل این دور و برا اینطوریه .
هر روز یه بحثی پیش میاد ولی در کل تغییر چندانی رخ نمی ده . این که در جریان مسائل باشی یا نه چندان فرقی نمی کنه. دیگه مردن اطرافیان هم چندان جالب نیست . روز و شب ها خیلی وقت ها ، با هم فرقی ندارن .
موقعی که ازت سوالی شد سعی کن درست پاسخ بدهی . وگرنه او ضاع بهم میریزه . فعلا نیاز های روزمرگی بایست برآورده بشه . تو که با کسی یا چیزی دعوا نداری ، پس باهاشون راه بیا.
درسته ، خیلی چیزا رو نداری و یا مجبوری با بعضی امور بسازی ، قبول کن که چندان فرقی هم نمی کرد پس فعلا پاشو برو قدم بزن . بزار باد تو صورتت بخوره ... حال کن .

آدمک و خیالاتش

دوستی یه اس ام اس برام فرستاد یه شعر بود"آدمک " که ذهن را به کار می انداخت
=====================
آدمک آخر دنیاست بخند آدمک مرگ همین جاست بخند
دست خطی که تورا عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند
آدمک خل نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی بخدا مثل تو تنهاست بخند
=====================
: در فرهنگ ما
آدما همیشه آدمک اند در آینده ای که معلوم نیست کی میاد شاید آدم بشن ، تا اون موقع هم بهتره خودشونو آدمک بدونن
: در فرهنگ ما
زندگی در اونجاست و در اینجا مرگ و نیستی است در باره اونجا هم یه مقدار حرف زدن ولی معلوم نیست کجاست؟
: در فرهنگ ما
با یه نوشته ما باور می کنیم و سر از پا نمی شناسیم و سر و جان را هم شاید فدا کنیم
: در فرهنگ ما
چون اسیر در ذهنیات هستیم در ذهن هم می مانیم و همه چیز را ذهنی و سراب می دانیم
: در فرهنگ ما
خود تنهاست در ایجاد ارتباط مشکل دارد پس تنهایی را ویژگی زندگی میداند خدا هم انسانگونه و تنهاست
ما در فرهنگمان دنیا و زندگی را جدی نمی گیریم در وضعیت درد می مانیم و مداوا کردن را ناممکن می دانیم وبه خنده سفارش می کنیم چون خنده بر هر درد بی درمان دواست

Monday, May 12, 2008

توفیق فرد و دنیایش

برای توفیق در زندگی چه چیز هایی مهم است؟
اولین چیزی که به نظر میرسد ، مدرک تخصصی است که البته مهم است ولی کافی نیست. و خیلی وقتها به تنهایی راه بهره مندی از مواهب زندگی را می تواند باز کند .

شناخت جامعه ای که در آن زندگی با ید کرد ، شناخت روندهای اقتصادی رو به پیش در آن جامعه ، ایجاد ارتباطات مناسب با افراد کار آمد در این جامعه ، شناخت مشاغل در آمد زا ، ارتباط با سازمانها و اداره جات و شرکت های مو جود در جامعه و طرق دیگر... که به نظر من نرسید! از ملزومات توفیق در زندگی است.

برای توفیق در زندگی بایستی در جستجوی آن بود و قابلیت ها و انعطاف های لازم را داشت. و همه چیز را در خدمت زندگی و برای آن خواست .

هر کس به روش خود موفق می شود و به همیاری و مساعدت دیگران در این راه نیاز دارد .

توفیق در زندگی نیاز به سرمایه گذاری دارد زمان بر است تدریجی است و رفتار دراز مدت و در عین حال عاقلانه را می طلبد .

توفیق در زندگی با شور و امید و آینده نگری و شناخت منابع مو جود و بهره مندی از آنان ممکن است .

و در آخر این که

معنای موفقیت از نظر افراد مختلف متفاوت است به فرد و دنیای فردی بستگی دارد.

حصار ظاهر

جهان از واقعیت های مصنوعی انباشته است و انسان فقط واقعیت قلب شده ، کپی یا واقعیت غلو شده را دریافت می کند. از: بودیار

بود آیا که در میکده ها بگشایند گره از کار فرو بسته ی ما بگشایند از:حافظ

ذهن بر تخت خود نشسته است و می تواند در درون خود ، بهشتی از جهنم و یا جهنمی از بهشت بر پا کند.
از : میلتون

خیر و شر ساخته ی ذهن است . از: شکسپیر

اندیشه ها بر دنیای آدمی حکم می رانند. از : امرسون

هر کس آن چیزی است که در ضمیر می پندارد. از : داوود نبی


خود را می آرائیم و در جهانی که آن را هم آراسته ایم زندگی می کنیم .
دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم از مصنوعات و هویت ( که آنهم بر اساس قوائدی حساب شده توسط محیط و فرد تسلیم محیط شده و اکنون استمرار بخش آن ، ساخته شده ) ساخته شده است.
رنگها حرکات مصنوعات همه و همه برای این است که خاطر جمع شویم که همه چیز حساب شده است و فضایی که در آنیم کاملا در خدمت ماست . طبعا ذهن هم بایستی با این محیط کاملا هماهنگ و سازگار و منطبق باشد . اما باید همواره یاد آور شد : پوسیدگی پیش رونده ی وجود فردی را ، گریزی نیست و شعور از فریب کاری ظاهر آراسته گریزان است.

Friday, May 9, 2008

چرخش های روزگار


زمین می چرخد و

می چرخد

در فضا می رود و

می رود

جانداران تولید مثل می کنند

می زایند و تولید مثل می کنند و میمیرند

و نسل بعد تکرار می کند

این روند دیرین را

این تکرار توام با تحول

تا کی ادامه خواهد یافت؟

و چه نتایجی به بار خواهد آورد؟

من

اکنون آخرین حلقه ی ایجاد شده ی این زنجیره

به فرزندم می نگرم

به نسل بعد

آه ... من به خوبی

تسلیم قانون نحوه ی بودنم بوده ام

و هستم تا هستم

اکنون اما

آگاهانه

Thursday, May 8, 2008

خودسازی یا خود توسط دیگرسازی

با خودت یا... لااقل با عزیزت ، چقدر می توانی صادق باشی ؟
صداقت داشتن در زندگی ، فردی یا گروهی ، خیلی مهم است . اینکه به جای دروغ ، فریب ، ظاهرسازی ، تملق و چاپلوسی و رفتار در چارچوب های خشک و بی روح تصنعی ، حتی المقدور عاقلانه صادقانه و با احساس خود را عرضه کنیم . اینکار خیلی وقتها ، بسیار سخت می شود حتی در جمع آشنایان ، یا خانواده یا حتی عزیزت یعنی همسرت.

اگر خودت را همانگونه که واقعا هستی ، تمایلاتت ، ادراکت و اندیشه ات را عرضه کنی به جای گفتگو با تو ، تو را پس می زنند ، مورد قضاوت ارزشی قرار می دهند که ولنگاری و ... و این که بر اساس تنظیمات اجتماعی رفتار نمی کنی و ... و تو مجبور می شوی به گوشه تنهایی خود بخزی و نیاز ارتباطی انسانیت بر آورده نمی شود.!

اینکه آدمها را ارزشگذاری کنیم و بعضی ها رابا ارزشتر و بعضی ها را کم ارزشتر بدانیم بعضی و قتها ، باعث رفتار های ناپسند از سوی ما می شود مخصوصا اگر ملاک های ما ظواهر و ارئه ی نمایشی آدمها باشد اینکار باعث می شود تا دیگری مجبور به همسازی و مجبور به رفتار نمایشی هماهنگ با ما بشود که صداقت را از ارتباط حذف می کند و دنیایی تصنعی از ارتباطات را ایجاد می کند که چنگی به دل نمی زند و شور و احساس و متفاوت بودن (که به نظر من ضروری یک ارتباط مفید و لذت بخش است) را از رابطه می گیرد.

ما نه تنها خود حقیقی و واقعی خود را ، بایستی عرضه کنیم بلکه اجازه دهیم و فضا را مساعد کنیم که دیگری هم خود را آنگونه که هست عرضه کند . ترس رابطه را فلج و بی خاصیت می کند و باعث می شود مقاصد ما از ارتباط برآورده نشود.

انسان حق دارد وجود زیبا و منحصر به فرد خود را ، که حاصل خودسازی خودش است را به راحتی و بدون ترس به دیگری که فکر می کند با او صمیمی است عرضه کند.

خود سازی یعنی خود را بر اساس دریافت های خود و حقایق آشکار شده برای خودت و نیاز ها و تمایلات درونی ات بسازی و بتوانی خود زیبایت را به دیگری عرضه کنی وگرنه اگر قرار باشد خودت را بر اساس چارچوب دیگری و یا حتی دیگران ، آنهم بالاجبار و از سر ترس بسازی که دیگر خودسازی نیست و خود توسط دیگرسازی است .

صداقت ارزش والائی است به راحتی از آن نگذریم و به خاطر مسائل مادی زود گذر خود و شخصیت خود را ضایع و منفور نسازیم .

Saturday, May 3, 2008

اقتدار قانون

قانون خوب و اقتدار آن منافع ومصالح همگانی را تامین می کند
اگر امور بر اساس قانون انجام گیرد و همه خود را به قانون پایبند بدانند و
همیشه قانونی عمل کنند و قوانین برای زندگی بهتر کاملتر و در صورت لزوم تغییر یابند
انسان سعادتمند می شود
اگر هیچ کس خود را ماورای قانون نداند

Friday, May 2, 2008

دنیایی که من دوستش دارم

در آخر ما سیستم ها را خواهیم شناخت
اینکه سیستم ها چگونه پدیدار می شوند؟ چه ساختاری دارند؟ از چه اجزایی تشکیل شده اند؟ چه ویژگی هایی را و چرا دارند؟ چه عملکردهایی را و چرا و چگونه دارند ؟ تعاملات سیستم و محیطش چگونه است ؟ محیط سیستم چه ویژگی هایی دارد؟ و چرا سیستم و محیطش اینگونه است؟ و گونه ی دیگری نیست؟
ما خواهیم توانست طراحی و ابداع کنیم خواهیم توانست سیستم های ترکیبی ایجاد کنیم و ویژگی های نو ظهوری در سیستم ها پدید بیاوریم ما خواهیم توانست دنیای با ویژگی های دلخواه از سیستم ها و فضایی که در آنها این سیستم ها تعامل دارند ایجاد کنیم.
اینها حس و ادراکی از نظام مندی طبیعی را در ما ایجاد خواهد کرد و با رشد درک سیستمی جهان در ما ارزیابی ما از توانایی مان و قابلیت های جهان پیرامونی مان هم رشد خواهد کرد و ما یاد خواهیم گرفت چه زمان عمل کنیم و چه موقع تسلیم شویم و تن به پذیرش اوضاع دهیم.
نظام های مفهومی ما و نظام های اندیشه ی ما و سیستم های سمبولیکی که ما به کار می گیریم در اوج دقت به خوبی در ارتباط با زندگی ما خواهند بود و راهنمای اندیشه و عمل و ارتباطات ما خواهند بود.
انسانها با نظام های کارآمد مفهومی ریاضی که خواهند ساخت به راحتی با هم به تفاهم می رسند ورقابت ها به راحتی به رفاقت ها تبدیل خواهد شد.
خود خواهی خود فریبی و خود شیفتگی ها با ادراک صحیحی از چگونگی خود و نحوه ی ایجاد و کار خود زایل خواهند شد و انسانها در خواهند یافت که چگونه منابع محدود موجود را به نحو بهینه ای بین خود قسمت کنند.
فریب کاران و دروغگویان با نظام های رسانه ای بر آمده از شعور جمعی رسوا خواهند شد و امکان اینگونه رفتار های رزیلانه نیز کاهش خواهد یافت.
انسانها درک خواهند کرد که به جای هزینه های تسلیحاتی منابع خود را در جهت مصالح و منافع جمعی و گروهی خود هزینه نمایند و نتایج مطلوب اقدام های خود را در راستای بهره مندی از زندگی افزایش دهند.
این دنیای زیبایی است که من آرزومند آنم.
انسان با درک و شعور و توانایی که کسب خواهد کرد و با ارزیابی صحیح از خود و مناسبات دنیایش در ارتباط با دیگر همنوعان موجودات زنده و محیط زیست و طبیعت مسئولانه رفتار خواهد کرد.
او نظام های مفهومی اجبار ساز را که در خدمت گروهی خود بزرگ بین و سلطه گر می باشند را رها خواهد نمود و نظام های مبتنی بر اختیار و حق آزادی انتخاب و حرمت داشتن فرد انسانی و عقل مدار را جایگزین خواهد نمود.
من بی صبرانه آرزوی این چنین زمانی را دارم زمانی که انسانها بر اساس منطقی حساب شده متولد شوند کاملا انسانی بزرگ شوند و زندگی عاقلانه و توام با خلاقیت و بهره مندی و شاد داشته باشند.

Thursday, May 1, 2008

تاثیر روابط بر همدیگر

تا کنون بر تاثیر ناخود آگاه شخص ثالث بر روابط دو نفر توجه کرده اید؟
به خصوص هنگامی که این تاثیر رابطه را غیر طبیعی می کند؟
و باعث تشدید تاثیر شخص ثالث و در نتیجه غیر طبیعی تر شدن رابطه می گردد
مثلا هنگام سوء تفاهم بی دلیل بین دونفر به خاطر وجود نفر سومی که از هیچ چیز خبر ندارد

دعای داریوش هخامنشی

خداوند این کشور را از دشمن و خشکسالی و دروغ
محفوظ بدارد